متغیر تعیین کننده نوع روابط ترکیه و چین؛ اقتصاد یا سیاست؟
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۱۱۶۸۱
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: بیش از ۵۰ سال از برقرای روابط چین و ترکیه میگذرد و آنچه در مراودات این دو کشور مشاهده میشود اولویت دادن به منافع اقتصادی نسبت به همکاریهای استراتژیک منطقهای است. روابط چین و ترکیه صرفا بر پایه روابط سیاسی نیست و هر دو کشور منافع تجاری را نیز در نظر گرفته و طبق همین چارچوب مناسبات خود را پیش میبرند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ترکیه اگرچه نگاه همگرایانهای با شرق در کنار توجه به غرب دارد اما روابط این دو کشور برگرفته از رویکرد شرق گرایی آنکارا نیست؛ به همین دلیل برای درک بهتر عمق روابط و راهبردهای دو کشور چین و ترکیه باید نگاهی به تاریخچه و اهداف دو کشور در شکل گیری روابط دو جانبه شان داشته باشیم.
علاقه ترکیه به پروژه «کمربند و جاده»
آغاز روابط دیپلماتیک ترکیه و جمهوری خلق چین به سال ۱۹۷۱ باز میگردد و چین بزرگترین شریک تجاری ترکیه در منطقه آسیا و اقیانوسیه است. در سال ۲۰۱۰ هر دو کشور با امضای قراردادهایی در زمینه همکاری اقتصادی سطح رابطه خود را افزایش دادند. در واقع باید اذعان کرد توسعه روابط اقتصادی با کشورهای خارجی از جمله موضوعات مورد تمرکز دولت آنکارا است؛ چین نیز از جمله کشورهایی است که در اکثر نقاط جهان سرمایه گذاری میکند و این سرمایه گذاری برگرفته از طرح ابتکاری «کمربند و جاده» دولت پکن است که یک طرح سرمایه گذاری زیرساختی برای اتصال قاره های آسیا، آفریقا و اروپا تلقی میشود و ترکیه هم یکی از اولین کشورهایی است که به این طرح ابتکاری ملحق شده است.
حتی دو کشور در نوامبر ۲۰۱۵ یادداشت تفاهم در مورد هماهنگی ابتکار کمربند و جاده به رهبری چین و ابتکار کریدور میانی به رهبری ترکیه امضا کردند. پروژه کمربند و جاده از بخش های شمالی و جنوبی ترکیه عبور میکند. بنابراین دریاهای اطراف ترکیه در این پروژه بسیار حائز اهمیت هستند و برای همین شور و شوق ترکیه برای طرح کمربند و جاده را می توان از پیوستن این کشور به «بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا» که از سوی چین برای حمایت مالی از این پروژه ابتکاری ایجاد شده، مشاهده کرد.
نکته جالب اینکه ترکیه بهعنوان یکی از اعضای موسس بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا، در راستای اجرای ۱۸ پروژه، وام هایی به مبلغ ۳ هزار و ۳۹۵ میلیون دلار و ۴۰۰ میلیون یورو از این بانک گرفته است. ترکیه بعد از هندوستان دومین کشوری است که بیشترین وام را از این بانک دریافت کرده است. ضمن اینکه از زمان کودتای ۲۰۱۶ آنکارا و پکن روابط خود را از طریق قراردادهای تجارت با پول ملی و مکانیزم های اعتباری که چین در اختیار ترکیه قرار داده، عمیق تر کردهاند. دولت ترکیه از زمان امضای اولین قرارداد مبادله ارزی دو کشور در سال ۲۰۱۲ توانسته ۶ میلیارد دلار از این طریق به دست بیاورد.
ضمن اینکه وانگ یی، وزیر امور خارجه چین در سفر اخیر خود به ترکیه اعلام کرد که از شرکت های دو کشور که از پول ملی در قراردادهای تجاری استفاده می کنند، حمایت خواهد کرد.
در کنار همه این مسائل، ترکیه میزبان بیش از ۱۲۰۰ شرکت چینی است درحالیکه سرمایه گذاری شرکتهای چینی در ترکیه طی ۱۰ سال گذشته بیش از ۵ میلیارد دلار بوده است. میتوان گفت که این سرمایهگذاریها در بخشهای مالی، تولید، انرژی، فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و زیرساختها با مشارکت طرح کمربند و جاده متمرکز شدهاند.
البته رابطه با چین از بُعد صنعت گردشگری نیز برای ترکیه اهمیت بسیاری دارد. سالانه نزدیک به دو میلیون گردشگر چینی وارد ترکیه می شوند. هر گردشگر حدود دو هزار و ۵۰۰ الی ۳ هزار دلار در ترکیه هزینه میکنند که این آورده ارزی بسیار مهمی برای ترکیه محسوب می شود.
حمایت چین از ترکیه در کودتای ۲۰۱۶
اگر چه در مناسبات ترکیه و چین منافع اقتصادی اولویت بیشتری نسبت به روابط سیاسی دو کشور دارد اما مهم ترین شرط در توسعه روابط اقتصادی کشورها داشتن روابط سیاسی بدون تنش است. روابط سیاسی ترکیه و چین نیز بر پایه اعتماد و حمایت متقابل دو دولت دنبال میشود. البته این به معنای تنش صفر میان دو کشور نیست؛ برای نمونه ترکیه منتقد سیاست چین در خصوص اویغورها است و چین هم منتقد سیاست ترکیه در سوریه است، اما با همه اختلافات آنکارا و پکن اجازه ندادهاند روابط اقتصادی شان متضرر شود. کما اینکه پکن همیشه حامی دولت آنکارا بوده است؛ برای مثال در جریان کودتای نافرجام ۲۰۱۶ چین از جمله دولتهایی بود که حمایت خود از دولت رجب طیب اردوغان را اعلام کرد، حتی یک هفته بعد از این اتفاق وزیر خارجه چین طی سفری به آنکارا همبستگی و حمایت کشورش با ترکیه را اعلام کرد.
این در حالی است که مبارزه با سازمان فتح الله گولن (عامل کودتای ۲۰۱۶) خط قرمز ترکیه محسوب میشود و دولت ترکیه سعی دارد تمامی مدارس وابسته به این سازمان را در کشورهای خارجی تعطیل کند اما نکته جالب در اینجاست که هیچ مدرسه و موسسه آموزشی وابسته به این سازمان در چین وجود ندارد؛ فقط چند انجمن بازرگانی وابسته به فتح الله گولن در خاک چین فعالیت می کردند که در پی درخواست دولت ترکیه، فعالیت این انجمنها نیز متوقف شد.
در جریان انتخابات ۲۰۲۳ ترکیه نیز دولت چین خواهان پیروزی اردوغان بود زیرا معتقد بود در این ۲۰ سال دولت پکن سیاست خود را با حزب عدالت و توسعه به راحتی وفق داده است و آمدن سیاستمداری دیگر بر روی کار می تواند روابط دو کشور را کم رنگتر کند. به خصوص قدرت یافتن حزبهایی مانند حزب «خوب» که مخالف سیاست داخلی چین است میتوانست در روابط دو کشور تاثیر منفی بگذارد.
بهره سخن
در پایان باید گفت روابط چین با ترکیه قابل مقایسه با نوع روابط دیگر کشورها به خصوص مسکو و پکن نیست، زیرا روابط روسیه و چین بیشتر بر مبنای استراتژی مبارزه با نظام تک قطبی و در اصل برای مقابله با سیاست جهانی غرب و آمریکا شکل گرفته است. همانطور که روابط ترکیه با روسیه بیشتر بر مبنای سیاسی- اقتصادی است و ترکیه از این روابط به عنوان اهرم فشار علیه سیاست های منطقه ای آمریکا استفاده می کند. اما اولویت اصلی آنکارا و پکن بیشتر بر پایه بهره برداری اقتصادی از روابط دو جانبه است. شاید به خاطر همین است که دولت آمریکا در روابط این دو کشور احساس خطر نمی کند و آنچنان واکنش منفی نسبت به این موضوع نداشته است. البته از نظر برخی کارشناسان ترک، آنکارا میتواند از روابط خود با پکن در مقابل تهدیدات دولت واشنگتن استفاده کند. حتی مهمت علی گوللر روزنامه نگار ترک در این خصوص طی یادداشتی نوشته است: «ترکیه باید از موضع چین در خصوص سرقت نفت و غلات سوریه از سوی آمریکا و همچین از سیاست پکن در پایان دادن به اشغالگری آمریکا در سوریه حمایت کند. زیرا خروج آمریکا از سوریه بیشتر از چین به نفع ترکیه است.»
کد خبر 5856780منبع: مهر
کلیدواژه: ترکیه چین آنکارا اوکراین رژیم صهیونیستی روسیه ایالات متحده امریکا فلسطین لبنان عراق کشور نیجر عربستان سعودی مسکو سوریه ولادیمیر پوتین تل آویو ارتش رژیم صهیونیستی کمربند و جاده سرمایه گذاری روابط سیاسی ترکیه و چین روابط دو دو کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۱۱۶۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریشههای تروریستپروری در سیاستهای غرب؛ ترور برای بقا!
این روزها نام فلسطین بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها افتاده و از اقصینقاط جهان به گوش میرسد و یک جنبش عمومی برای احقاق حقوق مردم غزه آغاز شده است. البته جنایت صهیونیستها که در ماههای اخیر به اوج خود رسیده، محدود به وقایع بعد از عملیات طوفانالاقصی و ماههای اخیر نمیشود و قدمتی ۷۵ساله دارد و مهاجرت اجباری و پاکسازی قومیتی سوغات شوم صهیونیستها در این تهاجم است.
رسانهایشدن بخشی از جنایتهای ارتش صهیونیستی در غزه و مخابره تصاویر بیمارستانها و مراکز درمانی که تاکنون سانسور میشد همبستگی عمیقی را بین ملتهای مختلف علیه رژیم کودککش اسرائیل رقم زد و این کینه به اقدام بزرگ و ارزشمندی نظیر تظاهرات مردم و تجمع دانشجویان جهان علیه صهیونیستها منجر شد.
گزارشهای ارسالی از دانشگاههای آمریکا یکی از شگفتانگیزترین اخبار این روزها بود و باعث شد تا نقاب از چهره سران آمریکا کنار رفته و افکارعمومی جهان با ماهیت تروریستپرور این دولت استعماری آشنا شوند چراکه اگر حمایتهای بیدریغ کاخسفید از این رژیم تداوم نداشت، کار اسرائیل پیش از اینها یکسره شده بود و ملت مظلوم غزه قربانی زیادهخواهی صهیونیستهای غاصب نمیشدند.
مروری بر تاریخ پرفرازونشیب منطقه غرب آسیا حکایت از این دارد که کشورهای غربی ازجمله آمریکا برای بهرهمندی از مواهب و امکانات استراتژیک این منطقه، رژیمی با عنوان اسرائیل را علم کردند تا با اقدامات ایذایی و تروریستی علیه ملتهای منطقه غرب آسیا، اهداف استعماری آنها را محقق کند، اما رویدادهای اخیر نشان میدهد که بومرنگ این بدخواهیها به سمت کشورهای غربی برگشته است و افکارعمومی این کشورها با محاکمه آنها خواستار بازنگری این سیاستهای نژادپرستانه هستند؛ مسألهای که به زعم کارشناسان توجه و عدم توجه به آن، حاکمیت آمریکا و دولت بایدن را با چالشی جدی مواجه کرده و به افول هژمونی آن میانجامد.
یکی ازموضوعاتی که ریاکاری و استانداردهای دوگانه دولتهای غربی را بهصورت واضح آشکار کرده و موجب رسوایی آنها میشود استفاده دوپهلو از پدیده تروریسم است. سیاستمداران غربی از یکسو در سخنرانیها و موضعگیریهایشان مکررا از لزوم مقابله با تروریسم میگویند و از طرف دیگر با حمایت از گروههای تروریستی و تقسیم آن به دو بخش خوب و بد، رویه دروغین خود در فریب افکارعمومی را آشکار میکنند. سناتورهای آمریکایی و دیپلماتهای اروپایی پشت تریبونهای رسمی، خودشان را دشمن نخست گروههای تروریستی معرفی میکنند، اما تاکنون عملیات قابلتوجهی از سوی آنها علیه اهداف غربی صورت نگرفته است و همواره در راستای تحقق اهداف آمریکا که جنگافروزی و دستاندازی به ثروتهای ملتهاست حرکت کردهاند و بیدلیل نیست که از حمایت آنها نیز برخوردار هستند و تروریسم در خدمت آمریکاست؛ مسألهای که با نگاهی به عملکرد دولتهای غربی قابل رویت است و میتوان رد پای آنها را در روابط متقابل دید. تشکیل دولت غاصب صهیونیست که مصداق کاملی از تروریسم است بخشی از این تعامل است که صدمات زیادی را بر پیکره جهان اسلام و جامعه بشری وارد کرد. شواهد و مستندات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد مقامات اروپایی با همراهی صهیونیستها، از حمایت مردم بیدفاع غزه خودداری کرده و ناقض حقوقبشری شدهاند که داعیه پاسداری از آن را دارند و عجیبتر آنکه در برخی موارد از اقدامات بشردوستانهای که در حمایت از حقوق مردم فلسطین انجام گرفته است نیز جرمانگاری کرده و مانع ارسال کمکهای بشردوستانه شدهاند.
نقش آمریکا در تثبیت جریانهای تروریستی
میسال ۱۹۴۸بودکه اعلامیه دولت آمریکا مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل صادر شد. درحالیکه این طرح هنوز در مجمع عمومی سازمان ملل در جریان بود و کارشناسان مشغول بررسی و گفتگو درباره طرح قیمومیت بودند، اما تصمیمگیرندگان کاخسفید مثل همین حالا که چشم و گوش خود را نسبت به جنایات صهیونیستها بستهاند، بدون توجه به نتایج بررسی سازمان ملل، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته و مسئولان اسرائیلی نیز استقلال خود را اعلام کردند و این آغاز راه آمریکا برای حمایت از اسرائیل بود. موضوعی که در این هفتهها بهدلیل آن به مصاف شهروندان کشورش رفته و حتی برای حفاظت از منافع اسرائیل تمام اصول قانونی را زیر پا گذاشته است.
رئیسجمهور آمریکا در ادامه تصمیمهای متعددی را در راستای پاسداری از موجودیت نحس اسرائیل اتخاذ کرده و در نخستین ملاقات رسمی با مقامات صهیونیستی، مبلغ صدمیلیون دلار در اختیار آنها قرار داد و با تأسیس دفتر سیاسی در تلآویو به روابط دیپلماتیک میان آمریکا و اسرائیل رسمیت بخشید تا سایر کشورها نیز از این قاعده پیروی کنند. خوابی که برای منطقه غربآسیا دیده بودند و با جهاد رزمندگان محور مقاومت کابوسی شد که علاوه بر اضمحلال صهیونیستها برای آمریکاییها نیز پرمخاطره شده است. اما آمریکا به همین هم بسنده نکرده و تلاشهای زیادی را برای پذیرش اسرائیل در سازمان ملل متحدانجام داد واین خوشخدمتیها بالغو تحریم نظامی وارسال اسلحه به اسرائیل از طرف آمریکا تکمیل شد و مجموعه این کارها اراده آمریکا در تشکیل این رژیم تروریستی را نشان میدهد که علنا اعلام جنگی علیه اعراب و ساکنان فلسطین بود.
ریشههای تروریسم در غرب آسیا
این سلسلهاقدامات باعث شد تا کشورهای غربی به رهبری آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و دلارهای نفتی برخی حکام دستنشانده در منطقه اضلاع مثلث تروریسم را در منطقه غربآسیا کامل کنند. برخورداری از منابع طبیعی فسیلی یکی از مواردی بود که باعث شد تا غربیها چشم طمع به این منطقه دوخته و این پهنه جغرافیایی را تبدیل به مأمن تروریستها کنند. از سوی دیگر وقوع جنگ در این منطقه سود کلانی را نصیب این دولتهای استعماری میکرد و آمریکا برای ادامه حیات خود محتاج میلیونها دلاری است که از طرف کارخانههای اسلحهسازی به خزانه آنها سرازیر میشود. پس پرواضح است که جنگافروزی از طریق حمایت از تروریسم در منطقه بهترین راه برای جوشدادن این معاملات پرسود است.
علاوه بر آمریکا، اسرائیل نیز به دلایل متعددی برای حمایت از گسترش تروریسم در منطقه اشتیاق دارد: از ابتدای تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در غربآسیا و در قلب سرزمینهای اسلامی حفظ امنیت مهمترین دغدغه این رژیم بوده و هست. از طرفی صهیونیستها بهدلیل نداشتن وسعت و جمعیت کافی بهمنظور جنگ مجبور است تا از درگیری بلندمدت با کشورهای منطقه و حتی جنبشهای اسلامی مانند حزبا... و حماس اجتناب کند؛ بنابراین بهترین راه برای درگیرنشدن مستقیم در منطقه حمایت از گروههای تروریستی است تا کشورهایی مانند سوریه، لبنان و ایران درگیر مبارزه با تروریسم شوند و از مبارزه با اسرائیل دست بردارند.
تولید و حمایت تروریسم از سوی آمریکا یکی از توطئههای پنتاگون است تا طی آن رقبای منطقهای این دولت استکباری مشغول حلوفصل این مسأله ویرانکننده در داخل مرزهایشان باشند و برای رهایی از آن دست به دامان آمریکا یا متحد صهیونیستها شوند و بهاینترتیب این کشورها علاوه بر اینکه مجری سیاست آمریکا باشند، منافع اقتصادی چشمگیری را نیز نصیب دولتهای غربی کنند. پس از بهار عربی و سقوط حکومتهای خودکامه در آفریقا و غربآسیا، حکومتهای وابسته که با دیدن عاقبت همکیشان خود دچار هراس شده بودند برای رهایی از خشم مردم به دولتهای تروریستپرور متوسل شدند و اعتراف مقامات آمریکایی در تاسیس داعش نشان از همراهی مستمر آنها با گروههای تروریستی دارد و عجیب آنکه بازهم دولتهای خودکامه وابسته به غرب از گزند داعش در امان بودند.
حمایت دولتهای اروپایی از گروهک تروریستی منافقین و پشتیبانی از گروههای مسلح تجزیهطلب مثالهای نغزی است که نشان میدهد دولتهای غربی با استانداردهای دوگانه خود گاهی برای مقابله با تروریسم به کشورهای دیگر لشکرکشی کرده و استقلال آنها را زیر سؤال میبرند و بعضا با پذیرش افرادی که نقش مستقیمی در کشتار ۱۷هزار نفر از شهروندان ایرانی داشتهاند، تمام قوانین مرتبط با این موضوع را زیر پا گذاشته و برای آنها فرشقرمز پهن میکنند.
به هر تقدیر وقایع این روزهای غزه وجنون نسلکشی توسط صهیونیستها و حمایت عریان مدعیان حقوقبشر از این رژیمنژادپرست نشان میدهد که باید مراقب آدرس غلط رسانههای غربی بود. موضوعی که در نامه رهبر معظم انقلاب که سالها پیش خطاب به جوانان اروپایی نوشته شده بود هم به آن اشاره شده بود و معظمله فلسطین را مرز حق و باطل عنوان و تاکید کرده بودند: «تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستوجو کرد.» بنابراین صحنههای غمانگیزی که این ماهها از غزه مخابره میشود ریشه در خشونت آمریکایی دارد و به فضل خدا با بیداری جهانی که در سطح جهان فراگیر شده است، به نابودی صهیونیسم و آزادی قدس منجر میشود.
منبع: رونامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی